نقش آموزش و پرورش در ایجاد انسجام اجتماعی
نظام آموزش و پرورش در هر کشوری میتواند نقشی اساسی در ایجاد انسجام اجتماعی ایفا نماید. چه که وجود انسجام اجتماعی در هر جامعه و پایداری آن منوط به دارا بودن خصائل و مهارتهایی مانند بردباری، مدارا، دیگر پذیری، همکاری و.... است که معمولاً اساس و پایههای آن از دوران کودکی در افراد تحکیم میشود و در اجتماع کوچک مدرسه میتواند در شکل خصائل اجتماعی تمرین، تحکیم و تقویت شود. لذا توجه به تشویق، ترویج و آموزش مهارتهای مرتبط با انسجام اجتماعی در نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش باید در قلب اقدامات مرتبط با انسجام اجتماعی قرار گیرد.
لازمه ایجاد و تمرین خصائل و مهارتهای جمعی مانند احترام به حقوق خود و دیگران، بردباری، مدارا، دیگرپذیری، همکاری و تعاون و تعاضد، ایجاد فضا و فرهنگ آموزشی چه در اشکال رسمی و چه در تعاملات غیر رسمی آموزشی است که امکان و فرصت ارتباط، تعامل و همکاری با افراد در تنوع قومی، نژادی، ملیتی، مذهبی و تواناییهای مختلف جسمی و اجتماعی را بدهد و در چنین محیط فراگیر و فراشمولی، با احترام به تفاوتها و تنوع موجود ، همکاری و کارهای تیمی ترویج و ترغیب شود. متاسفانه در شرایط حاضر نظام آموزش و پرورش ما سعی در ایجاد فضای یکنواخت و همرنگ اجتماعی دارد. به عنوان مثال کودکان نابینا و ناشنوا و سایر کودکانی که دارای کمتوانی در یکی از ابعاد جسمی یا ذهنی هستند در مدارس جداگانه آموزش میبینند، تنوع قومی و زبانی در مدارس محترم نیست و حتی مرزهای نامحسوسی کودکان از خانوادههای برخوردار را از کودکان از طبقات کمبرخوردار اجتماعی در مدارس جدا میسازد. در چنین فضای یکنواختی، چگونه کودکان احترام به دیگری و دیگریپذیری و مدار را یاد خواهند گرفت و تمرین خواهند نمود؟
موضوع دیگری که نظام آموزشی ما به طور جدی با آن مواجه است بحث ایجاد و تشویق فضای رقابتی شدید در تمام سطوح و دورههای آموزشی از ابتدایی و مهد کودک گرفته تا پیش دانشگاهی و مساله کنکور به عنوان غایت تحصیلات در دورههای آموزش و پرورش رسمی کشور قبل از دانشگاه است. چگونه میتوان انتظار داشت وقتی که از کودکی حتی در سطح مهد کودک و یا در گامهای ابتدایی زندگی یک نوپا، زخمها و استرسهای ناشی از فرهنگ رقابت و استرس و اضطرابهای ناشی از آن را بر قلب و روح کودکان وارد آورده میشود و انتظار داشت که او در رفتارهای اجتماعیاش صبر، مدارا، از خودگذشتگی و همکاری را در زندگی خانوادگی، شغلی، و اجتماعی خود که لازمه ایجاد جامعهای منسجم است، بروز دهد؟ چطور کودکی که بازیهای بچهگانهاش صندلی بازی است که همه میدوند و تلاش میکنند تا فردی بیصندلی و بیجا بماند، میتواند بزرگسالی شود که از به حاشیه راندگی افراد و یا به حاشیه رانده شدن خودش جلوگیری کند؟ چطور میتوان انتظار داشت که کودکی که از بچگی با سرودهای «کی از همه زرنگتره، کی از همه باهوشتره»، بزرگ شده است بتواند در آینده در محل کار و سازمانی که در آن شاغل است به مصالح کلی سازمان و نه صرف پیشرفت فردی خود، حتی به قیمت عدم موفقیت سازمان و یا حتی پیشرفت جامعه توجه کند؟ این فرهنگ غلط تا به آنجا پیش رفته که حتی در نظر بعضی از صاحبنظران لازمه زندگی در دنیای امروز ترویج رقابت تلقی میگردد و بسیاری معتقدند که رقابت لازمه ایجاد فضایی برای پیشرفت فردی و اجتماعی است. غافل از آن که معیار پیشرفت اجتماعی و رفاه افراد جامعه، معدل پیشرفت کل اجتماع و نه پیشرفت معدودی از افراد پیش رو است. بنابراین ایجاد تعلیم و تربیت و فضای آموزشی مبنی بر روح همکاری و نه رقابت، نقش اساسی در ایجاد همبستگی اجتماعی ایفا میکند.
موضوع دیگری که کاملاً در نظام آموزش و پرورش ما مغفول مانده است احترام به طیف گسترده از علایق و استعدادهای انسانی است که هر کدام از این علایق و استعدادهای متنوع و متفاوت میتواند پاسخگوی بخشی از نیازهای جامعه متنوع و متکثر انسانی باشد. متاسفانه نظام آموزش و پرورش امروز ما فقط به منظور توسعه و تعلیم تعداد معدودی از قابلیتها و استعدادهای فردی و جمعی طراحی شده است و این امر نه تنها باعث سرخوردگی و احساس عدم اعتماد به نفس و سرکوبی افراد با استعدادهای درخشان در سایر حوزههای قابلیتی میشود که موجب محرومیت جامعه از استفاده از امکانات و فرصتهایی که چنین افرادی میتوانند به جامعه ارزانی دارند نیز میشود.
فقدان تعلیم و تربیت اخلاقی نظاممند و منسجم نیز از دیگر ضعفهای نظام موجود آموزش و پرورش است که باید به آن پرداخته شود. تعلیمات دینی بیش از آن که به تاریخ انبیا و ائمه بپردازد و یا اصول و احکام دین را مطرح نماید، باید بر پایه فضائل و اخلاقیاتی که وجه ممیزه انبیاء و اولیا بوده است، تاکید نماید و الگوهای عملی در زندگی امروز را برای کودکان و نوجوانان فراهم آورد تا خصوصیات و ویژگیهایی که لازمه انسجام اجتماعی است، ایجاد گردد.
به طور خلاصه به منظور ایجاد انسجام اجتماعی، باید نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش تحول اساسی یابد تا فرصت بروز و شکوفایی خصیصههایی که لازمه ظهور و بروز انسجامی پایدار در جامعه است، در افراد جامعه ایجاد شود.