نقش‌آفرینی زنان در همه فرایندهای اجتماعی

نقش‌آفرینی زنان در همه فرایندهای اجتماعی

با گذشت بیش از یک قرن از جنبش جهانی زنان برای دستیابی به حقوق برابر انسانی، هنوز مساله زن به عنوان انسانی برابر با مردان مساله روزانه جوامع است. تلاش‌های مستمر زنان در طول هزاره‌ها برای بازیافتن شأن و جایگاه انسانی خود از پس از تولد مردسالاری در پی استیلای نظام کشتگری(۱) جوامع بشری دستاوردهای قابل مشاهده‌ای داشته است. با این وجود جهان امروز که قواعد زیستی بشر بسیاری از قوانین روزگاران دیرین را مندرس کرده، همچنان بر حفظ و پاسداری از مفاهیم ذهنی و عملی، فردی و اجتماعی مردسالاری و به حاشیه راندن زنان همت می‌گمارد. 

از این رو، زنان در جوامع گوناگون از جمله ایران مبارزه‌ای همواره را برای تحقق حقوق حقه خود و بازیابی کرامت انسانی را دنبال می‌کنند و در این عرصه، مردانی که به اهمیت نقش‌آفرینی زنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی در هر مقیاسی پی برده‌اند و باورهای برابری‌خواهانه را در تکریم شأن انسانی فارغ از جنسیت در خود زنده کرده‌اند به صفوف این مبارزه می‌پیوندند، که همانا رهایی جامعه در گرو رهایی زنان است. 

مشارکت اجتماعی زنان فراتر از حضور ظاهری در عرصه‌های مدیریتی و سیاسی است. آنان با تجربیات و چشم‌اندازهای ناب خود می‌توانند در یافتن راهکارهای خلاقانه و فراگیر برای مسائل پیچیدۀ جامعه نقش مهمی ایفا کنند. هرجا که تصمیم‌گیری‌های کلان یا خرد صورت می‌گیرد—از نهادهای محلی تا بالاترین سطح سیاست‌گذاری ملی—جای خالی دیدگاه‌های زنان احساس می‌شود و حضورشان روند تصمیم‌گیری را بهبود می‌بخشد. افزایش مشارکت زنان در سازمان‌های مدنی، نهادهای داوطلبانه، بازار کار و فعالیت‌های هنری و فرهنگی اغلب به ارتقای سطح ابتکار، خلاقیت و کیفیت اجرای پروژه‌ها می‌انجامد و تجربه جهانی نشان داده هرگاه فضا برای حضور گسترده‌تر زنان فراهم شود، جامعه مسیر پویاتری برای پیشرفت در پیش می‌گیرد.

از سوی دیگر، بخش قابل‌توجهی از جنبش‌های تحول‌ساز در ایران و جهان با همراهی فعال زنان شکل گرفته یا تقویت شده است؛ اگرچه نگاه‌های مردسالارانه و کلیشه‌های جنسیتی بارها مانع از دیده‌شدن کامل ظرفیت‌های آنان شده‌اند. با این حال، زنان در قالب‌های گوناگون—از فعالیت‌های غیررسمی و شبکه‌های محلی تا مدیریت مؤسسات آموزشی و فرهنگی—در حال ایجاد تغییرات عمیق و ماندگار در بافت اجتماعی هستند. مشارکت گسترده زنان نه تنها یک مطالبه فردی بلکه ضرورتی برای توسعه فراگیر و عدالت‌محور است، چرا که به‌کارگیری توانمندی‌های آنان و ایجاد بستر برابر، زمینه‌ساز نوآوری، رشد اجتماعی و بازاندیشی در سیاست‌گذاری‌ها خواهد بود.

اما این مسیر، با موانع بسیاری رو به رو بوده و هست، موانعی که تفحص و پرداختن به آنها ما را در یافتن مسیرهای گوناگون نیل به هدف برابری جنسی و جنسیتی و رشد سطوح نقش‌آفرینی زنان در جامعه یاری می‌رساند. 

متن زیر، گزارشی از نشست‌های گفتمان ایران با جمعی از کنشگران برابری جنسیتی، فمینیست‌ها، کنشگران حقوق زنان و حقوق بشر است که پیرامون سطوح مختلف نقش‌آفرینی زنان در فرایندهای اجتماعی و نیز، موانع موجود بر سر احقاق حقوق برابر زنان و مردان به گفتگو نشستند، تا راهکارهای عملی برای نیل به این اهداف را پیشنهاد دهند. 

****

نرخ مشارکت زنان ایران در عرصه‌های اجتماعی

شرکت‌کنندگان در این نشست‌ها به آمارها درباره مشارکت زنان در عرصه‌های اقتصادی اشاره کردند و بر اساس روند نزولی این مشارکت، پرداختن بیشتر به اهمیت مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی را ضروری دانستند. در این نشست مطرح شد که در سال‌های اخیر، نرخ مشارکت اقتصادی و اجتماعی زنان در ایران به‌طور چشمگیری کاهش یافته و طبق برخی آمارها از ۱۷ درصد به حدود ۱۴ درصد تنزل کرده است.(۲) این روند نزولی در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه و جهان نیز قابل‌تأمل است؛ مثلاً در عربستان سعودی از ۲۲ درصد به ۲۹ درصد افزایش پیدا کرده است.(۳) در ترکیه هم این آمار صعودی بوده است و طی یک دهه از حدود ۲۶ درصد به ۳۴ درصد ارتقا یافته است.(۴) در کشورهای توسعه‌یافته مانند ایالات متحده، انگلستان و فرانسه، نرخ مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان به طور متوسط سه درصد افزایش یافته است. این در حالی است که ایران پس از افغانستان، یکی از پایین‌ترین درصدهای حضور زنان در بازار کار را داراست.(۵)

در تحلیل این آمار کلی که بخش بزرگی از فعالیت‌های اجتماعی زنان در ایران را در بر نمی‌گیرد، این موضوع مطرح شد که زنان ایران بیشتر در مشاغلی مانند آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی یا بخش‌های دولتی فعالیت می‌کنند؛ هرچند بخش قابل‌توجهی از آنان در کارگاه‌های خصوصی کوچک (با کمتر از ۱۰ نفر نیروی کار)، کسب‌وکارهای خانگی و درآمدزایی در فضاهای مجازی نیز مشغول به کار هستند. آمارهای رسمی نه‌تنها این گروه‌ها و شکل‌های متنوع اشتغال را در نظر نمی‌گیرد، بلکه نقش کار خانگیِ بی‌مزد را نیز با ابزارهای اندازه‌گیری مزدمحور و مردسالارانه، اساساً حذف می‌کند.

به عقیده یکی از شرکت‌کنندگان در این نشست‌ها، به‌رغم همه این موانع، نباید از اثرگذاری زنان در کنشگری‌های غیررسمی چشم‌پوشی کرد؛ چراکه بسیاری از حرکت‌های اجتماعی و فرهنگیِ مهم در ایران از طریق همین نقش‌آفرینی‌های نادیده‌گرفته‌شده شکل گرفته و پیش رفته است. در مجموع، کاهش نرخ مشارکت زنان موضوعی فراتر از یک آمار اقتصادی محسوب می‌شود و پیامدهای عمیقی بر توسعه پایدار و کیفیت زندگی در جامعه برجای می‌گذارد. حال آنکه، حضور زنان در فرایندهای اقتصادی و اجتماعی از این جهت اهمیت دارد که علاوه بر کمک به توسعه و بالندگی جامعه، نگاه‌ها و ابتکارات تازه‌ای را وارد تصمیم‌گیری‌ها می‌کند و رشد آگاهی نسل آینده را متضمن می‌شود. 

از جمله عوامل محدودکننده این مشارکت، شرکت‌کنندگان در این نشست‌ها بر دو مورد تأکید داشتند: نخست، فرهنگ مردسالاری که فضایی تبعیض‌آمیز برای زنان ایجاد می‌کند و دوم، ساختارهای قانونی و اجتماعی که مسیر دسترسی زنان به فرصت‌های شغلی و مدیریتی را دشوار می‌سازد. هر یک از این دو دسته موانعی گوناگون را بر نقش‌آفرینی زنان در تمام عرصه‌های اجتماعی در مقیاس‌های متعدد، از روابط بینافردی، خانواده، محیط‌های آموزشی و کاری گرفته تا مدیریت، رهبری‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پدید می‌آورند که پرداختن به هر یک می‌تواند ما را برای اتخاذ مسیر‌های گوناگون رفع موانع یاری رساند. 

موانع مشارکت زنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی

در این جلسه مطرح شد که برخی محدودیت‌های قانونی در ایران به شکل کلی بر همهٔ زنان اعمال می‌شود، اما ترکیب متنوع قومی، فرهنگی و دینی در کشور سبب شده است که هر منطقه یا شهر، مسائل خاص خود را در زمینهٔ نقش‌آفرینی زنان تجربه کند. برای نمونه، در برخی نواحی شهری ممکن است امکان تحصیل و اشتغال زنان بیشتر باشد، اما قیدوبندهای خانوادگی یا اجتماعی همچنان آنان را محدود کند؛ حال آنکه در مناطق روستایی، به‌دلیل دورافتادگی و کمبود امکانات، دسترسی به فرصت‌های آموزشی یا شغلی برای زنان بسیار دشوارتر است.

از سوی دیگر، عوامل فرهنگی همچون «آبرو» و «حرف مردم» در جامعه، گاه بزرگ‌ترین موانع بر سر راه برابری حقوق و فرصت‌ها محسوب می‌شوند. این ارزش‌ها چنان قدرتمند عمل می‌کنند که حتی در غیاب قوانین محدودکننده نیز میدان دید و عمل زنان را تنگ‌تر کرده و صدای آنان را در تصمیم‌گیری‌ها و فعالیت‌های جمعی کمرنگ می‌سازند. در این میان، نادیده‌گرفته‌شدن دیدگاه‌های زنان در فرایندهای مشورتی و سیاست‌گذاری، تنها به معنای غیبت ظاهری آنان در جلسات نیست؛ بلکه نمایان‌گر آن است که نظراتشان در تصمیم‌گیری‌های کلان عملاً شنیده نمی‌شود.

نابرابری حضور زنان  و مردان از حیث تعداد از جمله مباحثی بود که مورد تحلیل شرکت‌کنندگان این نشست قرار گرفت. در برخی محیط‌هایی که حضور مردان غالب است، قوانین و ساختارهای مردسالار زنان را ناگزیر می‌کند برای حفظ شغلشان از همان ارزش‌های مردسالاری پاسداری کنند. بااین‌حال، برخی مردان با رویکرد حمایتی خود می‌کوشند برنامه‌ها و طرح‌هایی را تعریف کنند که بستر رهبری و مدیریت برای زنان را فراهم سازد. اما تا زمانی که موانع اجتماعی و فرهنگی به‌صورت نظام‌مند برطرف نشود، دستیابی به برابری واقعی همچنان دشوار خواهد بود.

ظرفیت‌های موجود برای ارتقاء مشارکت اجتماعی زنان

شرکت کنندگان در این نشست‌ها با همفکری و پس از پرداختن به جنبه‌های مختلف اهمیت مشارکت اجتماعی زنان و موانع موجود، شماری از راهکارهای عملی را ارائه دادند تا این مشارکت ارتقاء یابد تا افزون بر تدارک سازوکارهای قانونی و رسمی، بتوان روی آگاهی‌رسانی، تغییر نگرش‌های فرهنگی، و استفاده از بسترهای مردمی و محلی تمرکز کرد. راهکارها بر اساس ظرفیت‌های موجود که در این نشست‌ها ارائه شد به شرح زیرند: 

۱. آگاهی‌رسانی و آموزش
با محدودبودن دسترسی به قانون و سیاست‌گذاری، نخستین گام توانمندسازی زنان، آموزش آن‌ها و هم‌زمان آگاهی‌بخشی به مردان است؛ چراکه مشارکت زنان بدون همراهی مردان به نتیجهٔ پایداری نمی‌رسد. نمونه‌های موفق در برخی روستاهای آفریقا و هند نشان می‌دهد که هرگاه هم مردان و هم زنان آموزش ببینند، تغییرات اجتماعی ماندگارتر خواهد شد. نظام آموزشی موجود، در صورت پایبندی به برابری جنسیتی و رعایت تنوع فرهنگی، می‌تواند ابزار مؤثری برای پرورش نسل آینده باشد. در کنار آن، معلمان و فضای آموزشی (از مدرسه تا آموزشگاه‌های مجازی) نقشی کلیدی در ترویج نگرش‌های برابری‌خواه دارند.

۲. تغییر نگرش و ساختار
جامعه‌ای که تنها بر معیارهای اقتصادی تکیه کند، بدون تحول فرهنگی، به برابری واقعی دست نخواهد یافت. تغییر نگرش مردان و زنان و تعریف شاخص‌های بومی و جامع‌تر برای سنجش نقش‌آفرینی زنان، به رفع نگاه مردسالارانه کمک می‌کند. بازنگری در ساختارهای اجتماعی و قوانین نیز ضروری است؛ تا زمانی که قوانین، هنجارها و چارچوب‌های مردسالارانه اصلاح نشوند، فرصت‌های زنان برای رهبری و مدیریت محدود می‌ماند.

۳. نقش خانواده
خانواده می‌تواند هم مانع و هم بستری برای مشارکت اجتماعی زنان باشد. باورها و برداشت‌های سنتی یا تبعیض‌آمیز، راه زنان را برای فعالیت‌های بیرونی و تصمیم‌گیری‌های مهم سخت می‌کند. در عین حال، تقویت آموزش غیررسمی در درون خانواده و توانمندسازی زنان و مردان در این نهاد بنیادین، راه را برای نسل‌های آینده هموارتر می‌سازد.

۴. جامعه‌ی مدنی و جوامع محلی
سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌های محلی، به دلیل شناخت دقیق از فرهنگ و شرایط بومی، می‌توانند مؤثرترین راهکارها را برای ارتقای جایگاه زنان ارائه دهند. از سوی دیگر، شبکه‌سازی میان فعالان و گروه‌های خودجوش در حوزه‌های متفاوت (از محیط‌های شهری تا روستایی) پتانسیلی بالا برای ایجاد همبستگی و انتقال تجربه دارد. همچنین، آمارها و پژوهش‌ها حاکی از آن است که زنان در شرایط بحرانی توان بیشتری برای گرد هم آمدن و حمایت متقابل از یکدیگر دارند؛ قابلیتی که می‌توان از آن در راستای تغییرات پایدار بهره گرفت.

۵. نقش رسانه
رسانه‌ها، اعم از سنتی و دیجیتال، اگرچه گاه کلیشه‌ها را تقویت می‌کنند، اما ابزار مهمی برای آگاهی‌بخشی، ارائه الگوهای جدید و ترویج فرهنگ برابری هستند. در ایران به دلیل عدم امکان وجود رسانه‌های مستقل از حکومت و سیاست‌های سانسور و عدم امکان گردش آزادانه اطلاعات از طریق رسانه‌ها، رسانه‌های مستقل فارسی زبان در خارج از ایران، روزنامه‌نگاران و تولید‌کنندگان مطرح محتوا در شبکه‌های اجتماعی رسالت آگاهی رسانی و ارتقاء دانش عمومی را به دوش می‌کشند و در مقابل کلیشه‌سازی‌های زن‌ستیزانه و جنسیت زده حکومتی، می‌توانند مطالب و محتوایی غنی از مفاهیم برابری جنسی و جنسیتی تولید کنند. در صورت درک درست از ظرفیت رسانه و برنامه‌ریزی هدفمند، می‌توان مخاطبان گسترده‌ای را به آگاهی بیشتر درباره مشارکت زنان در جامعه رساند.

۶. نقش مردان
بدون حمایت و هم‌فکری مردان، فرآیند دستیابی به برابری به‌کندی پیش می‌رود. نمونهٔ افغانستان نشان داده است که اگر تغییر نگرش مردان هم‌زمان با توانمندسازی زنان صورت نگیرد، مردان در دوره‌های بحرانی می‌توانند به ابزار سرکوب تبدیل شوند. ازاین‌رو، لازم است مردان نیز مخاطب برنامه‌های آموزشی و آگاهی‌بخشی باشند و فرهنگ «برابری‌خواهی» به کل جامعه تعمیم یابد.

در مجموع، ظرفیت‌هایی چون آموزش فراگیر، شبکه‌سازی، بهره‌مندی از بستر خانواده و جوامع محلی، به‌کارگیری صحیح رسانه‌ها و تغییر ساختارهای مردسالارانه، می‌تواند راه را برای افزایش مشارکت زنان هموار کند. اگر این ظرفیت‌ها به‌طور هم‌زمان و هماهنگ فعال شوند، فرصت‌های تازه‌ای برای پیشرفت اجتماعی، توسعه پایدار و برقراری عدالت جنسیتی فراهم می‌آید.

نتیجه نشست‌

شرکت کنندگان در این سری نشست‌های گفتمان ایران با بررسی شرایط حال حاضر زنان در ایران و همفکری درباره موانع و فرصت‌ها برای ارتقاء نقش‌آفرینی زنان در تمام عرصه‌های اجتماعی به این اجماع نظر رسیدند که با وجود دستاوردهای تاریخی و نقش محوری زنان در تحولات اجتماعی، نرخ مشارکت آنها در ایران به شکل نگران ‌کننده‌ای کاهش یافته و این امر تحت تأثیر ساختارهای مردسالارانه فرهنگی، قانونی و اجتماعی است. در مجموع، شرکت کنندگان به این نتیجه رسیدند که مشارکت واقعی زنان نه تنها از طریق اصلاح قوانین و ساختارها، بلکه با آموزش همگانی، تغییر نگرش‌های فرهنگی، توانمندسازی خانواده‌ها، فعال‌سازی جوامع مدنی و استفاده هوشمندانه از رسانه‌ها امکان‌پذیر است. علاوه بر این، حمایت و همراهی مردان به عنوان شرکای برابر در این مسیر نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. بنابراین، از طریق به‌کارگیری هم‌زمان این ظرفیت‌ها و برداشتن موانع نهادی و ذهنی می‌توان به افزایش نقش‌آفرینی زنان، ارتقای عدالت جنسیتی و پیش‌برد توسعه پایدار اجتماعی دست یافت. 

این سری از نشست‌های گفتمان ایران با حضور کارشناسان این عرصه هم‌چنان ادامه دارد. 

منابع:

۱.  عصر کشتگری در پی انقلاب نوسنگی نزدیک به هشت هزار سال پیش از میلاد مسیح (بیش از ۱۰ هزار سال پیش) در جنوب غرب آسیا آغاز شد و به دوره‌ای گفته می‌شود که انسان یکجانشین آغاز به دامداری و اهلی کردن حیوانات کرد و سپس به کاشت گیاهانی مانند گندم و جو پرداخت و جوامع روستایی و شهرهایی که بر پایه کشاورزی بنا شده بودند شکل گرفتند. قوانین مدنی، مذاهب و ادیان، و همزمان شکل‌گیری نظام‌های مرد/پدرسالار از این زمان متولد شدند. رجوع شود به Bellwood, Peter. First Farmers: The Origins of Agricultural Societies. 2nd ed., Blackwell, 2005

۲. اکو ایران
۳. آمار بانک جهانی
۴. وب‌سایت iemed
۵. ایران وایر