آیا جامعه‌ی مدنی به چارچوب نیاز دارد ؟

 

سروین کوهیار و فروغ آهنگر

unsplash-image-jR4Zf-riEjI.jpg

نقش جامعه‌ی مدنی و تاثیری که در بهبود اجتماع و پیشبرد منافع جمعی دارد بر کسی پوشیده نیست. این جامعه به طور کلی به سازمان‌ها، نهادها، تشکل‌ها، افراد و گروه‌هایی اطلاق می‌شود که به طور مستقل و غیردولتی فعالیت می‌کنند. جامعه‌ی مدنی با هدف پاسخگویی به نیازهای اجتماع با استفاده از جلب مشارکت عمومی شهروندان تشکیل می‌شود و به دلیل ساختار مستقل و غیردولتی خود عنصری ارتباط دهنده و پلی میان صدا و مطالبات شهروندان و طبقه‌ی حاکمه محسوب می‌گردد. علاوه بر محدودیت‌هایی که در سطح کلان و از بیرون برای فعالیت‌های جامعه‌‌ی مدنی در ایران ایجاد می‌شود، این جامعه در مسیر رسیدن به اهداف و بهبود عملکردش در سطح خرد و از درون نیز با چالش‌هایی رو به رو است که مانع استفاده از ظرفیت‌های حداکثری آن است. 

این مقاله که بر اساس گفتگو‌ با فعالان مدنی و در بطن پروژه‌‌ای مشترک با برخی از آن‌ها در ماه‌های اخیر تدوین شده است به بخشی از این چالش‌ها می‌پردازد که ریشه در تناقض‌های موجود میان روش‌ها و رویکردهای متداول در جامعه‌ی مدنی و اهدافی که این جامعه برای خود تعریف کرده دارد. چنین چالش‌هایی هر چند که خود بخشی از فرایند رشد طبیعی سازمان‌های مردم نهاد هستند، در صورتی که آگاهی و هشیاری نسبت به ‌آن‌ها وجود نداشته باشد و تلاشی نیز برای برطرف کردن آن‌ها صورت نگیرد، می‌توانند اقدامات این جامعه را شکننده و ناپایدار سازند، تمرکز جامعه‌ی مدنی بر اهداف بلند‌مدت را دشوار نمایند و باعث شوند فعالان مدنی تا حدی چشم‌انداز یکپارچه نسبت به اقدامات جمعی را از دست دهند. در ادامه ابتدا به چند نمونه از این تناقض‌ها که به نظر می‌رسد مانع دستیابی جامعه‌ی مدنی به اهداف مطلوبش در راستای پیشرفت فردی و جمعی می‌شوند می‌پردازیم و سپس لزوم داشتن یک چارچوب مفهومی را که بتواند میان فعالیت‌ها و اهداف این جامعه انسجام برقرار کند بررسی می‌کنیم. مواردی که در ادامه مطرح می‌شوند تنها دو نمونه از چالش‌های درون‌گروهی و میان‌گروهی جامعه‌ی مدنی هستند و به معنای انکار موانع و محدودیت‌هایی که بر این جامعه از جانب ساختارها و قوانین فعلی تحمیل می‌شود نیستند.

یکی از تناقض‌های رایج در جامعه‌ی مدنی را می‌توان در انگیزه‌ی پیوستن افراد به این فضاهای اجتماعی دید. مانند هر محیط دیگر، افراد با انگیزه‌ها و اهداف مختلفی به جامعه مدنی می‌پیوندند. به نظر می‌رسد که در قدم اول طیفی از انگیزه‌ها اعم از نیاز به مؤثر بودن، جستجوی معنا برای زندگی، نوع‌دوستی، تلاش برای کاهش آسیب‌های اجتماعی، کسب تجربه‌ی کار داوطلبانه برای کامل کردن رزومه‌ی شغلی و تحصیلی، کسب اعتبار، شهرت و مزایا و… از جمله عوامل انگیزه‌بخش برای شروع مشارکت و فعالیت‌های داوطلبانه باشند. چنین انگیزه‌هایی هرچند می‌توانند قوه محرکه‌هایی در مسیر پیگیری اهداف این جامعه باشند اما برای پایدار نگه داشتن اقدامات جامعه مدنی و حفظ نگاه بلندمدت به اهداف و فعالیت‌ها کافی نیستند. تمرکز صرف بر رشد و پیشرفت فردی و عدم توجه به درهم تنیدگی نیازها و اهداف فردی و جمعی، می‌تواند مانعی در جهت شکل گیری فضایی منسجم و اقدامات پایدار و موثر شود. در فضایی که رفع نیازهای فردی و شخصی بر نیازها و خیر عمومی اولویت داشته باشد، تعهد، انضباط و کار سیستماتیک می‌تواند به حاشیه رانده شود و افراد با رفع نیازهای فردیِ خود یا در خطر قرار گرفتن منافع شخصی‌شان ممکن است از گروه و اقدام جمعی که در راستای خیر عموم است فاصله بگیرند. 

نمونه‌ای دیگر از این تناقض‌های رایج را می‌توان در رقابت میان افراد و نهادهای مدنی دید، رقابتی که موجب می‌شود افراد یا سازمان‌ها خود را مقابل یکدیگر دیده، منافع خود را در تضاد با هم در نظر گیرند و به طور مداوم تمایل به حذف و شکست دیگری داشته باشند. رقابت بر سر دستیابی به رتبه‌ی بالاتر، جذب بودجه‌ی بیشتر برای پروژه‌های تعریف شده یا کسب شهرت و اعتبار فردی یا سازمانی، باعث عدم شکل گیری یک «ما»ی جمعی و هدف مشترک در جامعه‌ی مدنی می‌شود. در چنین فضایی علاوه بر افراد، سازمان‌های مدنی نیز تمایلی برای همکاری، هم افزایی و به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه‌ی خود ندارند.

دو نمونه‌ای که به آن‌ها اشاره شد تا حد زیادی ناشی از عدم هماهنگی میان ارزش‌های مورد توافق، اصول پذیرفته شده و اهداف جامعه‌ی مدنی و روش‌ها و رویکردهای مورد استفاده‌ی آن هستند. به طور مثال در چالشی که در مورد رقابت مطرح شد، می‌توان مشاهده کرد که از آن جایی که چشم‌انداز جمعی نهادها و تشکل‌های جامعه‌ی مدنی، بر اساس ارزش همکاری گروهی و توان‌افزایی جمعی است، شکل گیری «ما»ی جمعی در این عرصه اهمیت دارد. تعاون جمعی که یکی از ارزش‌های بنیادین جامعه‌ی مدنی است با رویکرد رقابتی متداول در حال حاضر در این جامعه هماهنگی ندارد و امکان ترسیم چشم‌اندازی مشترک را از بین برده و موجب چندپارگی اقدامات جمعی جامعه‌ی مدنی خواهد شد. 

با توجه به نمونه‌های فوق، نیاز به یک خط مشی مشخص، مرا‌م‌نامه‌ی سازمانی یا چارچوبی مفهومی برای جامعه‌ی مدنی بیش از پیش احساس می‌شود. چارچوبی که امکان هماهنگی و انسجام میان اصول و مفاهیم، ارزش‌ها، روش‌ها و رویکردهای مورد توافق را امکان‌پذیر سازد و خود انسجام‌بخش اهداف، نیازها و اقدامات نهاد‌ها و گروه‌های مدنی متنوع در اجتماع باشد. چنین چارچوبی، قاعدتا مجموعه‌ای از بایدها و نباید‌ها نیست که از مرتبه و جایگاهی بالاتر به سازمان‌ها و گروه‌ها و فعالان مدنی القا شود، بلکه اجزا و عناصر این چارچوب می‌توانند بر اساس مشارکت، اقدام و گفتگوی مستمر و سیستماتیک تمامی اعضای این جامعه تبلور یابد. کاربرد چنین چارچوبی تنها پیشگیری یا حل چالش‌هایی از قبیل آن‌ چه در این متن به آن‌ها اشاره شده نیست بلکه برای پایدار و مستمر نگه داشتن اقدامات جمعی و تقویت فعالیت‌های جامعه‌ی مدنی نیز مورد نیاز است. در ادامه برای روشن‌تر شدن مطلب مثال‌هایی از عناصری که این چارچوب می‌تواند دربرگیرنده‌ی آن‌ها باشد ارائه می‌شود. 

یکی از عناصر چنین چارچوبی می‌تواند حول موضوع مشارکت عمومی و فهم جامعه‌ی مدنی از این مفهوم باشد. رویکرد جامعه‌ی مدنی نسبت به جلب مشارکت عمومی می‌تواند شرایطی فراهم آورد که صدای تمامی افراد اجتماع فارغ از هر جایگاه و طبقه‌ی اجتماعی‌ای شنیده شود و ابراز دیدگاه‌ها و اقدامات متنوع امکان‌پذیر شود. از سوی دیگر اگر عنصر جلب مشارکت در این چارچوب با فهمی محدود از هویت انسانی همراه باشد که اصالت را به قومیت، ملیت، جنسیت و از این قبیل می‌دهد و افراد را صرفا بر اساس جایگاه، تجربه و یا رتبه‌ی خاصی به مشارکت بطلبد، در دنبال کردن هدف خیر جمعی با موانعی روبرو خواهد بود. می‌توان تصور نمود که اگر افراد صرفا بر اساس طبقه‌ی اجتماعی، دین و یا قومیتشان امکان مشارکت در جامعه‌ی مدنی را داشته باشند، تا چه میزان این جامعه از تجارب و دیدگاه‌های متنوع بهره‌مند خواهد شد؟ و در این صورت چقدر امکان پیگیری هدفی متمرکز بر خیر جمعی را خواهد داشت؟ به نظر می‌رسد در این چارچوب برای جلب مشارکت، برداشتی از هویت باید مد نظر باشد که از صورت‌های متنوع هویتی ما فراتر رود و ضمن قبول جنسیت، قومیت، طبقه و ... به فهمی مشترک از انسان و هویت انسانی دست پیدا کند. چنین فهم مشترکی از هویت در جامعه‌ی مدنی باعث می‌شود علاوه بر اینکه افراد با توانمندی‌های متنوع و ارزشمند به مشارکت در این جامعه جلب شوند، برای توانمندسازی این جامعه‌ی متکثر نیز برنامه‌ریزی شود. در این وضعیت، همچنین بستری فراهم می‌شود که امکان درک تفاوت و تنوع را میسر می‌سازد و نگرانی برای وجود تضاد و تقابل ناشی از تفاوت‌ها کاهش می‌یابد؛ زیرا جامعه‌ی مدنی بر اساس شکل مشترکی از هویت بنا شده و امکان بررسی، گفتگو و تأمل بر چالش‌های ایجاد شده وجود دارد. این برداشت از هویت می‌تواند موجب شکل‌گیری جوامع مدنی متنوعی باشد که تنوع نظرگاه‌ها و اقدامات را منبع غنای خود بدانند. بدین ترتیب مشارکت‌کنندگان در جامعه‌ی مدنی مشتاق به تعامل، مشارکت و استفاده از توانمندی‌هایشان در جهت خیر عمومی خواهند بود. 

عنصر دیگری که به نظر می‌رسد در چارچوب مفهومی جامعه‌ی مدنی می‌تواند نقش مهمی ایفا کند رویکردی خاص به توانمندسازی با توجه به خوانش دقیق جامعه است، توانمندسازی‌ای که بر اساس نیازها، ظرفیت‌ها و شرایط منحصر به فرد هر جامعه پیش گرفته شود. ایجاد بستری برای توسعه‌ی قابلیت‌ها یکی از اجزای ضروری توانمندسازی جامعه‌ی مدنی و اعضای آن است. همچنین به نظر می‌رسد نیاز است از طریق مشورت و تعامل با افراد، هدف مشخصی برای فرایند توانمندسازی در نظر گرفته شود. در نظر گرفتن رشد فردی در کنار رشد جمعی می‌تواند یکی از اهداف مشخصِ پروژه‌های توانمندسازی در جامعه‌ی مدنی باشد. در چنین شکلی از توانمندسازی، فرد یا گروهی از جایگاهی بالاتر اراده‌ی خود را بر این فرآیند تحمیل نمی‌کند، بلکه قدرت به طریقی عادلانه در بین تمامی اعضاء توزیع می‌شود تا همگی بتوانند با کسب قابلیت‌های لازم، در جهت تحقق هدف جمعی مورد نظرشان تلاش کنند. به نظر می‌آید فهم جدید و مشترکی از قدرت می‌تواند فرآیند توانمندسازی را برای جامعه‌ی مدنی متفاوت سازد؛ فهمی که قدرت را به عنوان قابلیتی برای تعامل، همکاری، گفتگو و یادگیری می‌بیند و بر اساس آن تمامی افراد با توسعه‌ی ظرفیت‌هایشان به توانمندسازی یکدیگر و جامعه‌ی مدنی کمک خواهند کرد. 

مشورت و گفتگو به عنوان عنصری دیگر در چارچوب مفهومی جامعه‌ی مدنی می‌تواند نمود پیدا کند. تمایل به گفتگو و مشورت جمعی در گروه‌های جامعه‌ی مدنی، می‌تواند عاملی مؤثر در تحقق یادگیری و تجربه‌ی جمعی در برخورد با چالش‌ها باشد. همچنین جامعه‌ی مدنی به دلیل تجارب وسیع کسب شده در سطح قاعده‌ی جامعه، می‌تواند دانش ارزشمندی را جمع‌آوری و صورت‌بندی کند. بنابراین ایجاد فضایی برای تعامل و گفتگو - خواه بین اعضای یک گروه مشخص و خواه بین نهادهای مدنی متفاوت- می‌تواند به شکل‌گیری و غنای این دانش کمک کند. چنین مشورت و گفتگویی اگر با فهمی مشترک از هویت و قدرت همراه باشد، دیدگاه و برداشت تمامی افراد را در نگاه به واقعیت‌ها و موضوعات اجتماعی، ارزشمند و معتبر می‌داند و به قابلیت‌های تمامی افراد برای رشد فردی و جمعی اعتماد می‌کند. به نظر می‌آید در این فرآیندِ مشورت و گفتگو، افراد در برابر تغییر آماده و انعطاف‌پذیر خواهند بود و میل به یادگیری، تجربه و کار جمعی در سطح وسیعی پدیدار خواهد شد. همچنین در تصمیم‌‌گیری‌های جمعی متعلق به گروه، تنها یک فرد به عنوان مسئول چالش یا مانع به وجود آمده دیده نخواهد شد و تمامی افراد در بحران‌ها و پیروزی‌ها نقش خواهند داشت.

عناصری که در این متن به عنوان نمونه مطرح شدند مسلما تنها اجزای چارچوب اقدام و عمل جامعه‌ی مدنی نخواهند بود. عناصر ضروری چنین چارچوبی در طول زمان و در اثر تجربه و مشورت درون گروه‌های مدنی و بین آن‌ها، به مرور شکل خواهند گرفت. تجربه‌های ارزشمندی که در جامعه‌ی مدنی با توجه به شکل اقدامات، بستر فعالیت‌ها و هدف مشخص شده شکل می‌گیرند، ظرفیت‌های منحصر به فردی برای ثبت تجربه، مطرح کردن آن‌ها، تامل و بازنگری در خصوص آن‌ها و یادگیری جمعی فراهم می‌آورند. به این شکل، یادگیری‌ای که در بستر یکی از سازمان‌ها یا نهادهای جامعه‌ی مدنی صورت می‌گیرد راکد نمی‌ماند، بلکه در اثر گفتگو و مشورت، میان سایر سازمان‌ها و گروه‌ها تسری پیدا می‌کند و به اقدامات جمعی می‌انجامد. در واقع می‌توان چنین گفت که تأمل بر این اقدامات و گفتگو حول نقاط ضعف و قوت آن‌ها با توجه به اهداف جامعه‌ی مدنی، به مرور زمان موجب پیدایش اصول، روش‌ها و رویکردهای مشترکی خواهد شد. همچنین تمامی این عناصر شکل گرفته در چارچوب گروه، ثابت و غیر قابل تغییر نخواهند بود و این عناصر با توجه به مقتضیات و خوانش جمعی فعالان مدنی از اجتماع در حال زیست، انعطا‌ف‌پذیر و رو به تکامل در نظر گرفته می‌شوند. با شکل‌گیری چنین چارچوب رو به تکاملی، هنگام بروز چالش‌ها، مشورت جمعی و گفتگو برای رویارویی با چالش‌های متفاوت، بر اساس ارزش‌ها و اصول مشترک پیش خواهند رفت و بررسی و تدوین تجارب، سیستماتیک و دقیق خواهد بود. به نظر می‌رسد اقدامات یکپارچه‌ی جامعه مدنی حول چارچوبی منسجم و هماهنگ می‌تواند در مسیر پاسخگویی به چالش‌ها، نیازها و مطالبات اجتماعی نقش موثری ایفا کند.

نمونه عناصری که در این متن به آن‌ها اشاره شد طی بحث و گفتگو با تعدادی از فعالان مدنی و بررسی جمعی اقدامات و چالش‌های کنونی جامعه‌ی مدنی در ایران، به عنوان برخی از عناصری شناسایی شدند که می‌تواند به جامعه‌ی مدنی در مسیر دستیابی به هدف مطلوبش و ارتقای خیر عمومی کمک کنند. با توجه به اینکه این متن تنها به بخشی از چالش‌های فعلی و عناصر چارچوب مفهومی اشاره کرده است، می‌توان آن ‌را دعوتی به تفکر و تأمل بیشتر در نظر گرفت، تفکر و تاملی که نیازمند خوانش هر چه دقیق‌تری از چالش‌های کنونی جامعه‌ی مدنی و عناصر چارچوب مفهومی‌ای است که می‌توانند به فعالیت‌های هر چه منسجم‌تر این جامعه در ایران کمک کنند.