نقش زنان در تلاش‌های عدالت‌خواهانه در ایران

 
 


یکی از ابعاد مهم تحولات اجتماعی ایران در طی دهه‌های گذشته، تلاش‌هایی است که در جهت دستیابی به برابری حقوق زنان و مردان صورت گرفته است. محروم کردن زنان از حقوق اولیه خود و ایجاد محدودیت‌های پنهان و آشکار در راه پیشرفت آنان، نه تنها نقض حقوق اولیه انسانی است بلکه جامعه را از پتانسیل موجود در نیمی از جمعیت خود محروم می‌نماید. امروز کمتر کسی می‌تواند این حقیقت را نادیده بگیرد که برابری حقوق زنان و مردان یک واقعیت بنیادی و پیش‌شرط ضروری دستیابی به یک جامعه عدالت‌محور، آزاد و برابر است.

 نشانه‌هایی که از تغییر در آگاهی جمعی ایرانیان در خصوص اهمیت اصل برابری زنان و مردان در فرآیند تحول اجتماعی دیده می‌شود بسیار دلگرم‌کننده است. نه تنها  زنان آغازگر و پیشگام مطالبه‌گری و احقاق حقوقشان بوده‌اند بلکه در این مسیر حمایت و پشتیبانی مردان را نیز در کنار خود داشته‌اند. 

گفتمان برابری جنسیتی در ایران مسائل متعددی را مورد توجه خود قرار داده که دیرزمانی است نیمی از جمعیت ایران را از شکوفایی ظرفیت‌های حقیقی خود بازداشته است. از حق آزادی پوشش و اختیار انسان بر بدن خود گرفته تا مشکلاتی همچون محدود کردن نقش زنان به حیطه خصوصی و نقش‌های صرفا تربیتی قائل شدن برای ‌آن‌ها، شکل‌های مختلف خشونت خانگی، نابرابری اقتصادی، کودک‌همسری، حضور حداقلی در ساختارهای تصمیم گیری و سیاست‌گذاری و تبعیض قانونی در مورد حقوقی همچون طلاق، حضانت فرزند، ارث و … از بطن چنین جامعه‌ای، در یک فرآیند بلندمدت زنانی پرورش پیدا کرده‌اند که نه تنها از حقوق خود آگاه شده و در صدد احقاق آن‌ها برآمده‌اند بلکه با آگاهی از برابری ذاتی نوع انسان در تلاش برای پیگیری حقوق سایر گروه‌های تحت ظلم و ستم نیز بوده‌اند.

مسیر افزایش آگاهی جامعه  ایران از مسائل ناشی از عدم برابری و  و تلاش برای فراهم کردن جایگاهی برابر برابر برای زنان در اجتماع، فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرده است. در طی این فرآیند بلندمدت، جامعه ایرانی شاهد آن بوده است که هرکجا زنان فرصت‌های برابر داشته‌اند، به بهترین نحو نقش خود را در تحول اجتماعی ایفا کرده‌اند. حال شاید زمان مناسبی باشد که به طور دقیق‌تری این اصل بنیادی بازشناخته و دلالت‌های عملی اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی آن بررسی شود.  

به طور مثال نیاز است بررسی کنیم که چه برداشت‌هایی از اصل برابری حقوق زنان و مردان در حال حاضر در گفتمان‌های اصلی ایران وجود دارد؟ افزایش آگاهی در میان زنان ایرانی در نتیجه چه فرآیندهایی گسترش یافته است؟ نقش فضاهای آموزشی سنتی در این آگاهی بخشی چه بوده است؟ چه منابع دیگری در افزایش توانمندی زنان نقش موثر بوده است؟ رسانه‌ها چه نقشی ایفا کرده‌اند؟ آیا ساختارهای سنتی و فرهنگی پدرسالارانه به واقع در ایران تحول یافته‌اند یا اینکه ردپایی از این ساختارهای کهنه در تار و پود اجتماع فعلی به چشم می‌خورند؟ آیا زنان در تمامی محیط‌ها به یک میزان تحت تاثیر این آگاهی جدید در خصوص اصل برابری زنان و مردان بوده‌اند؟ چه الگوهای تربیتی می‌تواند به طور موثرتری خانواده‌ها را از زنجیر کلیشه‌های جنسیتی رها سازد؟ در چارچوب یک فرهنگ پدرسالارانه فرآیند توان‌افزایی زنان با چه موانعی مواجه است؟ چطور می‌توان تضمین کرد که در آینده ایران زنان نقش موثرتری داشته باشند و به حاشیه رانده نشوند؟ 

اینها تنها چند نمونه از سوالاتی است که در مسیر این حرکت تاریخی نیاز است مورد گفتگو و بررسی قرار گیرند. این سوالات و بسیاری پرسش دیگر می‌تواند آغازگر فرآیند گفتگوی جمعی‌ای باشد که ایرانیان را به تصویر واضح‌تری از آینده کشورشان برساند.