تاملات - فعالان مدنی و اندیشمندان در حال حاضر چه نقشی میتوانند در کمک به رفع نیازهای جامعه ایفا کنند؟
«باید تعاریف جدید ارائه دهیم»
تحول اجتماعی و بررسی مسیری که جامعه ایران در راه رسیدن به آینده مطلوبش، آیندهای بر اساس اصول و ارزشهای انسانی جهانشمول در پیش دارد، همواره یکی از موضوعات مورد کاوش گفتمان ایران بوده است. مجموعه متونی که در پنج قسمت با عنوان «تاملات» در این وبسایت منتشر میشود دیدگاههای برخی از کنشگران، اندیشمندان، روزنامهنگاران و فعالان مدنی و سیاسی داخل و خارج از کشور را در ارتباط با تلاش جامعه ایران برای تحقق عدالت و برابری در جهت دستیابی به آینده مطلوبش، یادگیریها و دستاوردهای مسیر طی شده و بیمها و امیدهای پیشرو بازتاب میدهد که در نیمهی سال ۱۴۰۲ انجام شده است. در این قسمت پاسخ تعدادی از این صاحبنظران را به این سوال میخوانیم که: فعالان مدنی و اندیشمندان در حال حاضر چه نقشی میتوانند در کمک به رفع نیازهای جامعه ایفا کنند؟
*** نظرات مطرح شده توسط شرکتکنندگان در این تاملات نظرات و عقاید شخصی این افراد است و لزوماً بازتابدهنده نظر گفتمان ایران نیست. ***
پیام اخوان، وکیل بینالمللی و استاد دانشگاه میگوید:
فعالان مدنی و روشنفکران اول از همه باید بتوانند در روابطی که میان خودشان دارند بازتابی از فرهنگ و اجتماع جدیدی را که میخواهند بسازند باشند. همکاری میان جامعه مدنی و روشنفکران خود الگویی برای مردم است. مردم از حرف خسته شدهاند؛ همه میتوانند درباره حقوق بشر و دموکراسی حرف بزنند اما ما باید بتوانیم قبل از هر چیز در روابطی که میان خودمان داریم و در رفتار خودمان این آرمانها را پیاده کنیم. جنبه دیگر آن است که فعالان مدنی و روشنفکران میتوانند خواستها و مطالبات مردم را به سمت متعالیتر و سازندهتری هدایت کنند. روشنفکران همزمان با هنرمندان و فعالان مدنی باید بتوانند در فرهنگسازی نقش پررنگ و مهمی ایفا کنند. منظورم از فرهنگسازی ایجاد فرهنگی بر اساس وحدت، انسانیت مشترک، احترام به حقوق بشر، همکاری و حتی محبت است؛ محبت یک موضوع حیاتی است اگر بین مردم همدردی و احترام وجود نداشته باشد ما نمیتوانیم به اهداف متعالی خود دست پیدا کنیم.
لادن برومند، از مؤسسین و مشاور ارشد بنیاد عبدالرحمن برومند میگوید:
ما به یک حرکت همهگیر از طرف جامعه دانشگاهیان خود نیاز داریم تا تاریخ را بهتر بشناسند و اطلاعات خود را با مردم به شکل آموزشهای تاریخی، حقوقی و ... به اشتراک گذارند. تا حد زیادی لازم است در دو سطح کار کنیم؛ یکی در سطح شناخت سیاسی و حقوقی و فلسفه سیاسی و دیگری در سطح اخلاق.
شاهد علوی، روزنامهنگار میگوید:
فعالان مدنی باید در راستای تقویت گروههای جامعه مدنی عمل کنند. فعال مدنی باید خودش در این گروهها باشد و عملکردش را همراستا با گروههای جامعه مدنی قرار دهد. بنابراین باید به جامعه مدنی کمک کند و اگر گروههای فعلی را کافی نمیبیند، گروههای مدنی بیشتری درست کند. اندیشمندان باید نظریهپردازی کنند و زمینههای نظری فرایند آزادیخواهی را گسترش دهند. اندیشمند باید کمک کند که جامعه امیدوار باقی بماند و به سمت پیشرفت و پیروزی برود.
فعالان و نظریهپردازان باید این موضوع را جا بیندازند که چشم انداز اقلیتهای مختلف، اتنیکی و زبانی و مذهبی از آینده ایران یک چشمانداز واحد نیست. ما چشماندازهای متنوعی از آینده ایران داریم که همه اینها باید شانس مطرح شدن و در معرض افکار عمومی قرار گرفتن را داشته باشند. هیچ چشمانداز و تصویری از آینده ایران نباید سرکوب و تحقیر شود. سطح بالای آگاهی برای ارزشهایی که باید شکلدهنده آینده ایران باشد بدون گفتگو میان این چشماندازهای آینده ایران نمیتواند شکل بگیرد. خیر جمعی از گفتگو و حضور این ارزشهای مختلف حاصل خواهد شد.
پرستو فاطمی، فعال حقوق بشر میگوید:
فعالان و اندیشمندان نقشهای مهمی دارند از جمله تحقیق و تحلیل بر مبنای پایبندی به شفافیت و اصول اخلاقی و عدم تحریف تاریخ و حقیقت. فعالان میتوانند با پژوهشها و تحلیلهای عمیق در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به درک بهتری از مسائل جامعه برسند. این تحلیلها میتوانند به صورت اساسی به تصمیمگیریهای جمعی کمک کند. مورد دیگر آگاهسازی جامعه توسط فعالان مدنی است. آنها میتوانند با برگزاری کمپینها، نشر مطالب آموزشی، و استفاده از رسانههای جمعی، جامعه را در مورد مسائل مهم آگاه کنند. همینطور با مقایسه و تحلیل موارد مشابه در کشورهایی که تجربههای مشترک داشتهآند شاید بتوانند به جامعه در خصوص راهحلهای ممکن کمک کرد. مشارکت اجتماعی از راههای مختلفی همچون فعالیت در پروژهها، رویدادهای اجتماعی و فعالیتهای داوطلبانه میتواند به فعالان مدنی امکان دهد تا به صورت مستقیم در رفع نیازهای جامعه نقش داشته باشند.
آرش عزیزی، نویسنده و پژوهشگر میگوید:
راه دستیابی به آگاهی جمعی به نظر من تشکلیابی مدنی است که خود بستر گفتگو بین آحاد مختلف جامعه را فراهم میکند. متاسفانه در دنیای رسانههای اجتماعی ما عادت کردهایم که از پشت اکانتهای ناشناس بر سر همدیگر فریاد بزنیم. موعظه خواندن راجع به ارزشهای اخلاقی نیز به خودی خود کافی نیست. باید ظرفهای مدنی فراهم شود تا مردم بتوانند با هم گفتگو کنند و حرکت مشترک انجام دهند. در عین حال ضروری است که چهرههای مطرح سیاسی و مدنی و کنشگری برخی اصول دموکراتیک را به رسمیت بشناسند و سعی کنند فضای جامعه را از التهاب کمتر کنند و بیشتر به سمت مدارا و آشتی و نیازمندیهای دموکراتیک سوق دهند.
(نام محفوظ)، پژوهشگر فلسفه از ایران میگوید:
هر کسی هر کاری که از دستش برمیآید باید در آن زمینهای که در آن فعالیت میکند انجام دهد. اگر شما هنرمندی در زمینه هنری خودت گروههایی تشکیل بده و انسانها را به هم نزدیک کن. در حقیقت «اصلاح عالم و راحت امم» ظاهر نشود «مگر به اتحاد و اتفاق». روشنفکر میتواند این اتحاد و اتفاق را ایجاد کند. او میتواند تعاریف جدید از حتی ملیگرایی ارائه بدهد. هرچیزی که منجر به اتحاد و وحدت شود خوب است اما ما باید تعاریف جدید ارائه دهیم. ملیگرایی به معنی دوست داشتن هموطنانات است و نه دشمنی با مردم کشورهای دیگر. مشکلی که اکنون وجود دارد و متاسفانه نخبگان هم گاهی آن را تشدید میکنند این است که خود را در نفی دیگران تعریف میکنند. این رویه باید تغییر کند.
نخبگان باید سعی کنند نقاط مشترک پیدا کنند نه اینکه جایی دست بگذارند که نقطه فصل است جای اینکه نقطه وصل باشد… جامعه ایدهآل من جامعهای است که در آن واژه اقلیت معنای خودش را از دست بدهد و همه انسانها از هر قومی و کشوری با هم برابر باشند. ما باید به این سمت برویم اما باید مراقب گذشته خود و ستمهایی که رفته است هم باشیم.
اگر ما به سوی جامعهای حرکت میکنیم که در آن اقلیت مفهوم نداشته باشد، اما در گذشته به بخشهایی از آن جامعه ستم شده است همه ما نسبت به آن ظلم و ستم مسئول هستیم. البته منظور این نیست که مسئولیت بین همه تقسیم شود و از بار حکومت بکاهیم. اما هر کدام از ما هم به اندازه آگاهیِ خود مسئول هستیم. اگر ما در برابر ظلم و ستمی که به همکلاسی بهائیمان شد اعتراض نکردیم، یا حتی همدلی را دریغ کردیم، مسئولیم.
من در این مملکت دانشگاه رفتم در حالی که به جوان بهائی اجازه تحصیل داده نشد، پس من مسئولم. ما حتی یک شانه برای همسایه خود نبودیم. شاید همسایه من صورتش را در بالشت میکرد و فریاد میکشید چون عزیزش را کشته بودند. ما حتی یک شانه هم برای او نبودیم. جامعه ایرانی وقتی میتواند به سوی مثبتی حرکت کند که گذشته خودش را انکار و مخفی نکند. نگوید اقلیتی نبوده و ظلمی نبوده است. من معتقدم اقلیتی نباید وجود داشته باشد. اما در گذشته ظلمهایی شده است و ما باید آن را ببینیم و یاداوری کنیم تا جلوی تکرارش را بگیریم. این کاری است که نخبگان میتوانند بکنند. آنها میتوانند این مفاهیم را در جامعه گسترش دهند.
(نام محفوظ)، فعال سیاسی از ایران میگوید:
یکی از مهمترین کارکردهای حوزه کنشگری مدنی و سیاسی و همچنین یکی از مهمترین رسالتهای اندیشمندان در هر جامعهای، ایجاد یا گسترش آگاهی در عرصه عمومی است. اما این پاسخ کوتاه نمیتواند حاوی تمام جهات این مسئولیت سترگ باشد. درست است که اندیشمند و فعال سیاسی و اجتماعی بخشی از جریان نخبگی در هر کشوری را شامل میشوند، اما تولید فکری و نتیجه اقدامات او در صورتی میتواند زمینهساز تحولات عمیق اجتماعی باشد که در عرصه عمومی ابتکار عمل را به دست گیرد و به حضور در عرصههای روشنفکری و نخبگی قناعت نکند. بدیهی است که این رسالت، منوط به دانستن «زبانِ مردم» است. زمانی که از زبان مردم حرف میزنیم، منظور یک موضوع توامان محتوایی، ساختاری و شکلی است. «زبان مردم» یعنی آگاهی به دردها و نیازهای اساسی مردم از یک سو و بیان این موضوعات به نحوی که اولاً توام با تنزلگرایی و سطحینگری و ابتذالهای تودهوار نباشد و از سوی دیگر با بیانی صورت پذیرد که مخاطب عرصه عمومی (مردم) صرفنظر از آن که با محتوای کلام گوینده موافق یا مخالف است، به دیدگاه و هدف آن معنای واقعی که مدنظر اوست، پی ببرد و دچار اعوجاج و ابهام نشود.
سعید دهقان، وکیل حقوق بشر میگوید:
اندیشمندان و فعالان مدنی در کمک به رفع مسايل پراهمیتی که نیازمند آموزش و سیاستگذاریهای بلندمدت است نقش کلیدی دارند از جمله ایجاد وفاق و همبستگی، دیگرپذیری بجای دیگرستیزی، نیاز به فاصلهگرفتن از فرهنگ قهرمانپروری و اتکا بر مفهوم ملت و جامعه مدنی، نیاز به پرهیز از خودتخریبی و ... چرا که رفع بخش بزرگی از این مسائل در سایه آگاهیبخشی عمومی و تولید محتواهای آموزشی در این حوزه است. فعالان مدنی و اندیشمندان دارای این تأثیرگذاری اجتماعی هستند که بتوانند فارغ از سیاسیگری یا سوگیری جناحی، برای رفع تنگناهای موجود اقدام کنند. رفع این تنگناها نیازمند حرکت اندیشمندان در مسیر پروژهها و تعریف فرآیندهای مشخص با هدفهای دقیق است. از جمله مشکلات اندیشمندان در ایران، پناه بردن به اقدامات، حرکتها و پژوهشهای انفرادی به دلیل نبود بستر مشارکت است. اندیشمندان ایرانی که در درون شبکههای توزیع پژوهشها و پروژههای کلان نظری جایی ندارند، اغلب با انجام فعالیتهای انفرادی منزوی شدهاند که این برای جامعه ایرانی زیانبار است. بر این اساس ایجادِ امکان اقدامات آنان در بیرون از شبکههای سیاسی میتواند در رفع این نیازها راهگشا باشد.
در خصوص نیازهای ضروری که مهمترینِ آنها نیازهای اقتصادی و معیشتی، نیازهای آموزشی، نیاز به احساس برابری (در نفی نابرابریهای ساختاری) و شاید از همه حیاتیتر نیاز به «شادی» است، بیش از نقش فعالان مدنی و اندیشمندان، ایفای نقش مدیران عالی کشور تأثیرگذار است. در این حوزهها، راهکار فعالان مدنی در کمک به رفع این نیازها میتواند مطالبهگری و شرح دقیق و علمی و عملی نیازهای جوامع هدف باشد.